کد مطلب:276902 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:153

وقوع حوادث فوق العاده در عراق
اینك برای آنكه خواننده ی عزیز به واقعیت گفته های فوق واقف و آگاه شده و نسبت به آنها اطمینان بیشتری پیدا كند، به برخی از روایاتی كه در این زمینه رسیده است



[ صفحه 201]



اشاره می نمائیم.

1- گروهی از مفسرین، در تفاسیر زیادی مانند - تفسیر طبری، تفسیر قرطبی، تفسیر ابن كثیر، تفسیر روح البیان، تفسیر ابوالفتوح، تفسیر درالمنثور، تفسیر گازر، و تفسیر خلاصةالمنهج، در تفسیر این آیه ی شریفه (حم عسق) آیه ی اول و دوم سوره «شوری» جریان عجیبی را در رابطه با حوادث فوق العاده ای كه در عراق و بغداد اتفاق می افتد نقل كرده اند، كه خلاصه ی آن چنین است.

ابن كثیر در تفسیر خود می نویسد: ابن جریر طبری در اینجا درباره ی این آیه شریفه ی (حمعسق) داستانی عجیب و حكایتی غریب و حدیث ناشناخته ای را روایت كرده و سند آن را به «ارطاة بن منذر» رسانیده است كه «ارطاة» گفت:

مردی نزد ابن عباس آمده و در حالیكه «حذیفة بن الیمان» یكی از صحابه ی معروف رسول خدا صلی الله علیه و اله حاضر بود به او گفت: مرا از قول خدای تعالی (حمعسق) آگاه كن، ابن عباس مدتی سر به زیر افكند و از او روی برگرداند و جوابش نداد. سپس آن مرد گفتار خود را تكرار كرد و ابن عباس از سخن او خوشش نیامد و روبرگرداند و در جوابش چیزی نگفت، برای سومین بار آن مرد سخن خود را تكرار كرد و سؤال نمود و ابن عباس از جواب دادن امتناع ورزید.

«حذیفه» كه حاضر بود به آن مرد گفت: من تو را از تفسیر این آیه آگاه می كنم، دانستم چرا ابن عباس از این سؤال خوشش نیامد و از جواب دادن امتناع ورزید، این آیه، درباره ی مردی از خاندان «ابن عباس» كه نامش «عبد الاله» و یا عبدالله است نازل شده است، او بر كنار نهری از نهرهای مشرق فرود می آید (و در آنجا به حكومت می رسد) بر لب آن رودخانه و در دو طرف آن «نهر» شهری بنام بغداد ساخته می شود بگونه ای كه «رودخانه» در میان هر دو شهر واقع می شود.

چون خدای تعالی اراده كند تا ملك و سلطنت ایشان را زایل نموده و دولتشان را از دستشان بگیرد و مدت حكومت آنان نیز سپری گردد، شبانه بر اهل یكی از این دو شهر كه در كنار رودخانه ساخته شده آتشی بفرستد كه همه ی اهل آن را بسوزاند و آن قسمت سوخته شده چون شب ظلماتی سیاه و تیره گردد بطوری كه هیچ اثری از آن باقی نمانده و گوئی اصلا در آنجا ساختمانی وجود نداشته است.



[ صفحه 202]



فردای آن روز چون ساكنان آن شهر دیگر به تماشی آنجا بیایند تعجب می كنند كه چگونه شهر آنها از این بلای ناگهانی محفوظ مانده و نجات یافته است (و در نسخه ی دیگری است كه) اظهار شگفتی می نمایند كه چگونه اینجا مقلوب و واژگون گردیده است.

و «عبد الاله» جز همان روز، زنده نخواهد ماند (و كشته می شود) تا اینكه در آن شهر (یعنی: بغداد) تمامی جباران و ستمگران و گردنكشان از «بنی العباس» جمع شوند (و در نتیجه) خداوند آن شهر را با همه ی جباران و گردنكشان و ستمكارانی كه در آن گرد آمده اند به زمین فرو ببرد و همه ی ایشان را نیست و نابود كند. (فذلك قوله تعالی حمعسق).

و این است معنای قول خدای تعالی كه فرموده است (حمعسق) یعنی: تقدیری است از تقدیرات خداوند، و آزمایش و قضائی است از سوی وی در خرابی این هر دو شهر. [1] .

2- مرحوم سید بن طاووس، در كتاب (الملاحم و الفتن) حدیثی را در مورد زوال فرمانروائی خاندان «عباس» از حذیفه، اینگونه نقل كرده است:

«عبیدة بن عمیر» گفت: در مجلسی كه علی علیه السلام و عمر و ابن مسعود و ابن عباس و عده ای از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و اله حضور داشتند، راجع به تفسیر (حمعسق) سؤال شد، حذیفه گفت: (ع) عذاب است و (س) اشاره به سالی از سالهای قطحی و خشك سالی و گرسنگی است، و (ق) قومی و گروهی هستند در آخرالزمان.

(فقال له «عمر» ممن هم؟! قال: من ولد العباس فی مدینة یقال لها الزوراء، یقتل فیها مقتلة عظیمة، و علیهم تقوم الساعة)

عمر پرسید آنها چه كسانی هستند؟ حذیفه گفت: آنها از (بنی عباس اند) در شهری كه آنرا «زوراء» یعنی - بغداد- می نامند- در آنجا كشتاری بزرگ واقع می شود و قیامت بر آنها (یعنی: بر بنی عباس) قیام می كند.



[ صفحه 203]



ابن عباس گفت: اینطور نیست كه تو می گوئی بلكه (ق) خسف (و بر زمین فرو رفتن و ویران شدن) است، عمر به حذیفه گفت: تو خوب تفسیر كردی و ابن عباس خوب معنا كرد. این قول برای عده ای ناگوار شد تا اینكه عمر و عده ای از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و اله آنرا پس گرفتند. [2] .

تردیدی نیست كه هر دو تفسیر صحیح است، زیرا، آنچه از روایات درباره ی بغداد وارد شده این است كه: شهر بغداد هم بر اثر جنگ و كشت و كشتار خراب می شود و هم بر اثر خسف، ویران می گردد. برای تأیید این مطلب روایت سوم را بخوانید.

3- جریر بن عبدالله بجلی از رسول خدا صلی الله علیه و اله روایت كرده كه شنیدم آن حضرت فرمود:

«تبنی مدینة بین دجلة، و دجیل، و قطربل و الصراة، یجتمع فیها جبابرة الأرض، تجبی الیها الخزائن یخسف بها- و فی روایة بأهلها- فلهی أسرع ذهابا فی الأرض من الوتد الجید فی الأرض الرخوة». [3] .

«شهری ساخته می شود بین دجله، و دجیل، و قطربل، و صراة كه جباران و ستمگران اهل زمین در آن جمع می شوند، و اموال فراوانی بسوی آن سرازیر می گردد، و آن شهر به زمین فرو می رود- و در روایت دیگری است كه آن شهر با همه ی اهلش از جباران و ستمگران به زمین فرو خواهد رفت - نابودی آن در روی زمین از میخ بسیار محكمی كه در زمین نرمی فرو برود زودتر صورت خواهد گرفت».این شهر كه رسول خدا صلی الله علیه و اله از نابودی آن خبر داده است شهر «بغداد» است و درباره ی ویرانی آن روایات زیادی از ائمه ی معصومین علیهم السلام رسیده است كه ما تعدادی از آنها را در بخش اول كتاب ذكر نمودیم. [4] .

و اما دجله، نام (نهر بغداد) و دجیل نام شاخه ای از دجله ی بغداد است كه مقداری بالاتر از بغداد، بین تكریت و بغداد مقابل قادسیه و پائین تر از «سامرا» قرار دارد، و پس از آنكه سرزمینهای بسیاری را آبیاری می كند در نتیجه زیادی آن به دجله می ریزد، و



[ صفحه 204]



قطربل، نام دهكده ای است كه بین بغداد و «عكبری» واقع شده، و بنا به گفته ی یاقوت حموی صاحب «معجم البلدان» پیوسته جایگاه مردمان مست و مخمور و افراد ولگرد است، و «صراة» نیز نام نهری است كه در یك فرسخی بغداد قرار دارد و به رود «دجله» می ریزد.


[1] تفسير ابن كثير، و تفسير طبري، و تفسير ابوالفتح رازي، و تفسير خلاصةالمنهج، و تفسير درالمنثور در تفسير سوره ي «شوري» و تفسير قرطبي ج 16 ص 2 و كنزالعمال ج 11 ص 219 و تفسير گازر ج 9 ص 11.

[2] الملاحم و الفتن ج 1 ص 51 باب 90.

[3] تفسير قرطبي ج 16 ص 2 و تفسير گارز ج 9 ص 12 و كنزالعمال ج 14 ص 279.

[4] به بخش اول تحت عنوان «مشخصات جغرافيائي منطقه ي زوراء در روايات مراجعه فرمائيد.